پانیسا پانیسا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

مهربون مامان و بابا

دندون

سلام سلام پانیسا داره یه دندون       قند می خوره از قندون فرشته ی مهربون        براش آورده دندون* بالاخره بعد از چند روز بیقراری دوتا دندونای گل دخملم در اومد هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.  
18 خرداد 1393

اولین سفر

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام  پانیسای خوشگلم عزیز دل مامان میدونم که دیر به دیر میام و  برات مینویسم آخه همه وقتم مال تو شده الهی فدات بشم ماشاالله کل خونه رو سینه خیز میری و من همش باید دنبالت باشم ، روز به روز شیرینتر میشی و هر روز یه چیز جدید یاد میگیری ،صداهای مختلف از خودت در میاری ،جیغ میزنی و خودتو برای همه لوس میکنی ،چه غریبه و چه آشنا. چند روز پیش با بابا بزرگینا رفتیم تهران بابایی کار داشت و نیومد این اولین سفرت بود . رفتیم خونه خاله من و خیلی خوش گذشت البته جای بابایی خیلی خالی بود .  امروز دو روزه که حریره میخوری و مزشو خیلی دوست داری  ظرف حریره رو که میبینی آروم دراز میکشی و تا آخرش ر...
15 خرداد 1393
1